هاناخبر - سمیه کریمی؛ من رو به گروهم بردند، دستور دادم: «دسته، به جای خود» اما کسی از جایش تکان نخورد. یکی دراز کشیده بود، یکی نشسته بود و سیگار میکشید، یکی هم که گردنش رو با صدا میچرخواند، گفت: «آخی». خلاصه، وانمود کردند اصلاً من را ندیدند. برایشان سنگین بود؛ آنها مرد بودن، حالا باید از یک دختر فرمان ببرند. من این را خیلی خوب درک میکردم ولی مجبور بودم فرمان بدهم: «بلند شید ببینم» (برشی کوتاه از کتاب «جنگ چهره زنانه ندارد» نوشته سوتلانا آلکساندرونا الکسیویچ (برنده جایزه نوبل ادبیات ۲۰۱۵) تصویری نو از واقعیات جنگ و نقش بی بدیل زنان روسی در جنگ جهانی دوم ارائه میدهد.
در تمام هفت فصل کتاب، نویسنده سعی میکند تا با نگاهی واقع گرایانه جنگ و پیامدهای آن را با توجه به تاثیراتی که بر زندگی زنان دارد، بررسی کند.
این کتاب، جلد اول از یک مجموعه پنج جلدی است که در سال 1395 با ترجمه فارسی منتشر شد. بدون شک یکی از بهترین آثار درباره جنگ است که زشتیهای جنگ و مرگ را چنان حقیقی ترسیم میکند که خواننده با دنیایی سراسر سئوال و شگفتی مواجه میشود. در تمام فیلمها و کتابهایی که دیدهایم و خواندهایم زنان مهمترین نقششان در جنگها پرستاری و آشپزی بوده اما این بار زنان روسی که به تبعیت از استالین در جنگ جهانی دوم به دفاع از سرزمین خود برمیخیزند؛ فرمانده و پارتیزان میشوند، مین روب و تک تیرانداز میشوند. با حجم انبوهی از واقعیات هولناک جنگ روبرو میشویم، با روایت مادری که کودکش را در میدان نبرد به دنیا می آورد و گریههایش را خاموش میکند که محل اختفایشان آشکار نشود. با روایت زنانی که در طول تاریخ به ندرت به شکار پرنده و حیوانات رفتهاند و حالا انسانی را با عنوان دشمن شکار میکنند. به راستی جنگ چگونه پدیدهای است که توان دگرگونی زنان خالق زندگی را دارد؟ سوتلانا به شکلی هنرمندانه نشان میدهد که چگونه جنگ نقش آدمها را دگرگون میکند و از آنها آدمهایی تازه میسازد. شاید پیشتر برخی روایتهای مردانه را درباره حقایق جنگ شاهد بودهایم اما روایت زنانه جنگ شکلی به مراتب هولناک از آن ساخته است. وقتی جنگ میتواند یک مادر را تا این اندازه دگرگون کند، پس تکلیف دیگران پیداست، آنهایی که اسرای دشمن را زجرکش میکنند، نجیب زاده و روشنفکری که در هتک حرمت از دختر نوجوان غیر نظامی آلمانی شرکت میکند و.... سوتلانا نشان میدهد که چگونه جنگ آدمها را دگرگون میکند، از آنها موجوداتی دیگر میسازد، بی رحم، خشن و بی اخلاق. چنانکه بعد از جنگ از یادآوری آن خاطرات نیز گریزان میشوند.
خاطراتی که روایت آنها یعنی زندگی کردن دوباره در آن لحظات. این کتاب روایتی بی نهایت کوتاه از تمام دردها و رنجهای زنان شرکت کننده در جنگ است. زنانی که هرگز دوباره نتوانستند به نقش خود قبل از جنگ برگردند و مدال شجاعتی که بر سینههایشان آویزان شده جز آیینه برای تکرار خاطرات هولناک جنگ نمیتواند چیز دیگری باشد. در برگی نو از تاریخ جنگ زنان کوبانی و عفرین این بار چهره تمام زنانه به جنگ دادهاند. چهرهای جسور و شجاع اما مظلوم، تصویری تمام قد از جنگی نابرابر. به راستی چه کسی میتواند نقش این زنان را در دفاع از شرافت و آزادگیشان تشریح کند؟ آیا هنوز هستند کسانی که این زنان را (جنس دوم) بنامند؟ زندگی این زنان پس از جنگ چگونه تصویری خواهد داشت؟ به وقت کار روزمره چه ترانههایی زمزمه خواهند کرد؟ به هنگام بافتن موهای دخترانشان چه تصویری از ذهنشان عبور خواهد کرد؟ روزی که بعد از جنگ ناخنهایشان را لاک بزنند دنیا را به چه رنگی خواهند دید؟ نگرانیهایشان برای کودکان و فرزندانشان از جنس نگرانی مادری است که شاید جنگ را در فیلمها هم ندیده است؟ آرمانهایشان از کدام بینش خواهد بود؟
چه کسی میگوید جنگ چهره زنانه ندارد؟ شاید حقیرانی که شجاعتشان در هتک حرمت به جسد بی جان یک زن مبارز نمود پیدا میکند و چه کسی قلم به دست خواهد گرفت تا از شبها و روزهایی که بر زنان کوبانی و عفرین گذشته است بنویسد؟ تعریف جهان از برابری چیست؟ برابری زنان با مردانی که در تمام طول تاریخ حکمران بودهاند و انگشت شمار زنان حاکم داشتهایم. آیا برابری و حتی برتری زنان و نگاهی غیر جنسیتی به آنان فقط مختوم به میدان جنگ است؟ نابرابری در عفرین و کوبانی تنها از حیث تجهیزات و تسلیحات نظامی و حمایت سازمانهای ناقض حقوق بشر نیست و فراتر از آن جنگ با پیکرها و افکاریست که از نابرابری جنسیتی دم میزنند.
ارسال نظر